۱۳۹۱ مهر ۱۳, پنجشنبه

نقض حقوق انسانی در ایران ونگرشی برالغای مجازات اعدام ...و فرهنگ سازی ریشه ایی در این راستا !

نقض حقوق انسانی در ایران ونگرشی برالغای مجازات اعدام ...و فرهنگ سازی ریشه ایی در این
راستا !
عمیق ترین ریشه ها و پیوندهای انسانی سرکوب شدگان مورد هجوم ونابودی است!

نقض حقوق و کرامت انسانی در هر گوشه ایی از جهان بطور مکرر انجام شده و خود را به شکلی متفاوت وبارز نشان داده است.این پدیده جهانی ، به طول قرنهای متمادی به دست حاکمان قدرت - نهادینه و به اجرا گذاشته شده است.با تلاشهای ارزنده ایی  در دوران معاصر- بخشی از حقوق و خواسته های انسانی مقدور و عملی گردیده است!

 اما نقض حقوق انسانی همواره توسط رژیمهای توتالیتر تولید و باز تولید می شود و به منظور ریشه کن کردن آزادی های اجتماعی، فردی و دسترسی نداشتن به آزادی اندیشی یعنی یکطرف فرمان می دهد ودیگران فرمانبرداری- ،یکطرف حکم صادر می کند ودیگران محکوم به اجرای حکم می شوند ودر نهایت یک نفر همه کس است ودیگران (اجتماع ) هیچکس !!

با این وضعیت موجود وغیر قابل باور تک تک افراد خواسته و نا خواسته  بنوعی بااین  شرایط تحمیلی ،کنار آمده واز بر آمد این فضا رعب و وحشت ترس وگریز واصطراب بر جان یک جامعه انسانی تحمیل می شود و عملا بر اثر فشارهای وارده نابودی یک جامعه انسانی را با خود به همراه می آورد. ( این پارگراف از نگاه جامعه شناسی اجتماعی بر بستر جامعه می پردازد وبه برخوردها ومقاومت ها برای  بازگرفتن حداقل های اولیه اشاره ایی ندارد)

حقوق انسانی تجاوز ناپذیر است! بیاید با هم به مرور نقض حقوق انسانی در ایران بپردازیم!

جمهوری اسلامی در نقض مستمر حقوق اولیه انسانی یعنی آزادیهای فردی و اجتماعی و داشتن حق حیات و در کل پایمال کردن ارزش و کرامت انسانی گوی سبقت را از همگان ربوده است

طبق ضوابط بین المللی حقوق بشر که از سال 1948 به بعد توسط سازمان ملل و سازمانهای منطقه ای وضع شده کلیه اشکال "مجازات و رفتار بیرحمانه،غیر انسانی و تحقیر آمیز" را منع کرده است و عفو بین الملل اصولا و بی قید و شرطی مخالف مجازات اعدام است.
امابا اینحال وبدون شک وتردید،  غبار این پدیده حل نشده همیشگی، همچون دردی است بر جان و روان همگان که روزانه هزاران نقض حقوق بشری بر :کودک، زن ،مرد و جوان ـ در اقصا نقاط جهان شاهد می باشیم.

در درونه ی چند دهه خشونت وجنایت دولتی  جمهوری اسلامی – اذیت و آزار ،تهدید و تحت تعقیب قرار گرفتن ، دستگیری وشکنجه ،ترور واعدام و هزاران  نقض اولیه حقوق انسانی به ثبت والبته  آمار و ارقامی طولانی و سنگین  را دارد.
من در اینجا سعی بر بازنگری برخی از موضوعاتی که اهمیتی بس عظیم دارند،اشاره می نمایم.در این بازنگری تلاش می شود تا تاریخ تاریک پایمال شدن حقوق انسانی را بیان  کنم و در تقابل با سیاستهای جمهوری اسلامی که به انحاء و اشکال گوناگون سعی و تلاش بر انکار آن دارد که تاریخ سیاه  خود را برای نسل جدید و جوان به گونه ای دیگر وبا تزویر اخلاقی در رابطه با قصاص واعدام ....به تصویر  وبنمایش می گذارد  .عجب دوره وزمانه ای است ...
در جایی خواندم تاریخ مردگان را می شود کج نوشت اما تحریف تاریخ زنده گان بسی دشوار است!
 دراین بخش کوتاه ونکته وار به بخشی از موارد نقض حقوق انسانی در33سال گذشته می پردازم!
بنظرم مهمترین رویداد سیاسی و اولین نقض حقوق انسانی راجمهوری اسلامی بعد از بدست گرفتن قدرت در سال 1357  با طرح "رفراندم آری یا نه" یعنی نفی حقوق و اراده فردی زیر پا گذاشت و با عوام فریبی افکار عمومی که عملا بدون فرصت و شناخت از جمهوری اسلامی و اجزاء و پیکره اش بودند را برای شرکت در این نمایش انتخاباتی تهیج کرد.
نقش نمادین وظاهریی که انتخابات در جمهوری اسلامی بازی کرده و می کند ،نمایانگر این است که حق انتخاب در ایران ساختگی است . دراین حکومت هویت وحقوق حقه انسانی وحداقل آزادیها – بیان ،عقیده وانتخاب ...نادیده گرفته شده و می شود .
 بنابر این انتخاباتی که بدون اراده و تصمیم فردی است به معنای سلب حقوق فردی و اجتماعی وبه معنای نمایش قدرت ومشروعیت نظام جمهوری اسلامی است....!!

بازنگری رویدادهای دیگر که حقوق انسانی آشکارا وسیستماتیک درجمهوری اسلامی (خود مروجان رسمی قتل وخشونت)  نقض وپایمال شده است ، بدین قرار است:رژیم جمهوری اسلامی ابتدا اعدام ها رادر پشت بام مدرسه علوی ( محل اقامت خمینی بعد از بازگشت به ایران)، و سپس به بیمارستان ها ، خیابان ها و فرودگاه کردستان انتقال داد. به مدت چند روز بعد از قیام، ترور و اعدام در ترکمن صحرا آغازگردید،ترور فعالین پيشرو  کارگری که از پیش شناسائی شده بودند، صورت گرفت. سرکوب زنان ( تحمیل حجاب ، تصویب قوانین ارتجاعی ضد زن و ..... )  و در سال 59 با بستن دانشگاه ها به بهانه انقلاب فرهنگی، سرکوب و مرگ دانشجویان در تهران، تبریز، اهواز....، در ادامه ،30خرداد 60 با آن تابستان مرگ و بعد ازآن سالهای67-60با نسل کشی و اعدام هزاران کمونیست و آزادیخواه ومخالفین ، و همچنین قتل های زنجیره ائی (ترورهایی سیاسی ) و وقایع کوی دانشگاه ودهها فاجعه انسانی دیگر ازجمله اعدام جرایم غیر سیاسی و اعدام دگراندیشان و این روند  ضد انسانی خود را تا به امروز یعنی کشتن و به قتل رساندن تعداد بیشماری که در تظاهرات های تابستان سال 88 شرکت داشتند، ادامه پیدا کرده است.....                        
وتوحش هر روزه هر ساله جان شیرین بسیاری از دگراندیشان را به کام مرگ می کشاند که تا امروز زبان قاصر از این همه بی رحمی است

این دستگاه سرکوب وتوحش قانونی ورسمی برای گرفتن و زیر پا گذاشتن هر چه که انسانی است به روی مردم شمشیر کشیده است و خشونت دولتی را بمنظور ویرانی جامعه انسانی بر پایه تحقیر و فرودستی ،زور وخشونت وتیر ودار بر جامعه تحمیل کرده است . و برای حفظ نظام قرون وسطایی بر پایه مجازات دولتی و قوانین اسلامی با کمک ارگانهای نظامی و امنیتی و سیاسی از جمله قوه قضاییه _دادستانی انقلاب و کل کشور (زندانبان ،بازجو وشکنجه گر..)،قوه مقننه (شورای مجلس اسلامی)و قوه اجراییه (وزارت اطلاعات،کشور ...)و ارگانهای نظامی وشبه نظامی (نیروی انتظامی ،سپاه پاسداران ،نیروی بسیج ،نیروهای فالانژ،حزب الله ،ثارالله ولباس شخصی ها وبا کمک رسانه ها و مطبوعات وابسته... امر بگیر و ببند،سنگسار و قصاص،تجاوز و کشتار را به امر بدیهی تبدیل کرده اند !!

ازاین منظر،بحث نقض حقوق انسانی ودفاع ازارزش انسان  بسیار مهم و اساسی می باشد واگر ما درگذشته ،علیه فرهنگ سرکوب ونقض حقوق انسانی ومبارزه با اندیشه اعدام ،اعتراضات جدی تری را صورت می دادیم واگر اقدام ومبارزه برای الغای مجازات اعدام در ایران را از همان موقع ها در دستور کارمان می داشتیم ،شاید هزاران انسان شریف وآگاه در زندانها اعدام نمی شدند واکنون چون زنده گان حق حیات را دارا بودند . و از اینروست که من معتقدم طرح و دفاع از لغو مجازات اعدام درایران دفاع از حقوق بشر ودستیابی به جامعه انسانی ، برای آینده گان است .

دراین حین ،بایستی در درجة نخست فرهنگ خشونت‌زدايي ( منظور خشونت دولتی است که رژیم جمهوری اسلامی صحنه های سنگسار واعدام...را همچون سیرک وتئاتر وسینما تبلیغ وترویج می کند) رادر افکار عمومی و عرصه‌های مختلف جامعه‌ مطرح ساخت وعلیه نابودی انسانی ویک  فرهنگ سازی عمیق انسانی کنش وتلاش آگاهانه ایی را برنامه ریزی کرد که این بر دوش همه کسانی که با توحش وزدودن بی‌عدالتيهای بيشمار اجتماعی، طبقاتی، اقتصادی، فرهنگی، سياسی و غيره‌ از چهره جامعه‌ مبارزه می کنند ، سنگینی می کند!!

فرهنگ سازی پروژه ای است بس طولانی و حیاتی که با زبان  و افکار و ایده ها و با تلاشی آگاهانه در خود – خانواده و جامعه شکل و ارتباطی مستقیم برقرار می کند – صحبت کردن به صورت آگاهانه تفکری را ایجاد می کند و وقتی تفکر درباره چیزی ، موضوعی ، ایده ایی داریم در واقع در سکوت با خودمان و جمع دیگر از خود صحبت می کنیم.زمانی که درباره تغییر نرم،فرهنگ،سنت و زمینه های آن می پردازیم ارتباطی چند گانه در محیط زندگی – کار – خانه و در مجموع در جامعه ایجاد کرده ایم.در این ارتباط روابط عمومی و چند گانه ارتباطها و نهادینه کردن تغییر نرم ،سنت قوانین مخاطبانی بنام شهروندان زن و مرد – نهادهای اجتماعی – شبکه های سیاسی،تشکل های دمکراتیک به یاری این فرهنگ سازی ریشه ایی عمل خواهند کرد و در بالاترین سطح ممکن تغییر ساختار اجتماعی و سیاسی را امکان پذیر خواهند کرد.
مقوله فرهنگ بیش از همه محتاج فرهنگی نقادانه است که هر کس پاسخگو و مسئولیت پذیر ایفای نقشی برای به چالش کشاندن جامعه بسته و غیره دمکراتیک به دلیل تمرکز قدرت و تصدی اقتدار گرایانه و انحصاری که به ویژه بر جامعه و فرهنگ دارد.
برای ایفای نقش فردی و جمعی ،یکی ازشرایط پاسخگویی و تداوم فرهنگ سازی اطلاع رسانی و آگاه ساختن می باشد. ما در عصر الکترونیک و اینترنت ،ارتباطات یعنی گسترش آگاهی در سطح جهان و انتقال این آگاهیها می باشیم- ما در عصر رسانه ها و مدیا زندگی می کنیم ،از این منظر این روابط در جایگاه مناسب و جایگاه شایسته پیوندی مناسب برای فرهنگ سازی ریشه ای را به دوش دارد که به قصد روشنگری و نه توجیه ،نه پنهان کاری،شفاف و علنی برای کمک به ارتقاء درک و مفهوم فرهنگ سازی ریشه ایی عمل بکنند!

فرهنگ سازی تلاش آگاهانه ،آموزش ، آگاهی جمعی و تعلیم وتربیت  است که بایستی  مورد توجه و در دستور کار روزانه - قرار گیرد . و دائم بايد به آن چارچوب از منظري نقادانه نگاه كنيم و آن را نوسازي بكنيم.  

 طبق آمارهایی  که همگان داریم ، تلاشهایی  برای منع مجازات اعدام و رفع خشونتهای دولتی در سراسر جهان ،انجام گرفته است وبه طبع آن  دستآوردهایی را هم با خود بهمراه داشته است!
به عنوان نمونه تلاش برای لغو مجازات اعدام وخشونتهای دولتی که در سالهای اخیر آهسته آهسته به یکی از مبارزات جدی و ضروری در نهادهای شهری ،تشکل ها و سازمانهای سیاسی  تبدیل شده است وبا روشنگری وجلسات پی در پی آگاهی را در فعالین ایرانی برده وازهمه مهمتر در این شرایط بحث مجارات اعدام را به داخل ایران گشانده و در این راستا جامعه اگاهتر شده و می شود که زندان واعدام عملی جنایتکارانه و در جهت نابودی و نیست انسانی است. چراکه عمیق ترین ریشه ها و پیوندهای انسانی سرکوب شدگان رامورد هجوم ونابودی قرار داده است !!!

آیا می دانیم  بالغو مجازات اعدام و نهادينه كردن حقوق انساني و احترام به حقوق انسان واحترام به زندگی در جامعه‌ رشد و تکامل می یابد ؟
 به همین منظور بایستی مجازات اعدام ونقض حقوق انسانی ا ز قوانین تمامی "دولت ها " برداشته شودو برای پایان بخشیدن و رهائی از قصاص و سنگسار، قتل و اعدام دهها و صدها زندانی محکوم به مرگ به هر دلیل.... سیاسی و غیر سیاسی ، جنسی، ملی ،مذهبی، روابط هم جنس گرایانه، رابطه جنسى خارج از ازدواج و روابط طبیعی جنسی ، حریم های شخصی و اقشار نابود شده اجتماعی همچون معتادین وقتل عمدی( زن ومرد کشی )مبارزه کنیم .ضرورت طرح خواست لغو مجازات اعدام نه تنها در امروز ایران حیاتی و مهم است بلکه برای آینده جامعه ایران که بدور از قتل و جنایت، سرکوب و اختناق، زندان و شکنجه وناهنجاریهای اجتماعی ، امری حیاتی و تعیین کننده است!

مینا زرین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر